loading...

دختری با گوشواره های مرواریدی

از رنجی خسته ام که از آن من نیست

بازدید : 3563
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 1:13

جلوتر برو من بعدا میام

چرا؟

میخام گریه کنم

نه صبر کن

چی شد؟

گریه ام نمیاد

اگه جایی از دیالوگا جا ننداخته باشم باید همین باشه...

دوست داشتم فیلما تمام وقت خودما جای جهان قصه گذاشته بودم...اینکه بدونی فقط سه ماه دیگه زنده‌‌‌ای حال عجیبیه.. هروز توی زندگی به بهونه‌های مختلف میخای دیگه نباشی اما وقتی بهت بگن فقط سه ماه دیگه زنده‌‌‌ای میخای هرجور شده باشی به جهنم که دنیا باب میل ات پیش نمیره .. چی میکشن ادمهایی که میدونن تا کی زنده اند؟؟

پ. ن سینما خصوصی بود فقط من بودم وفاطمه یه لحظه ترسیدم که تنهاییم تو سالن به این بزرگی اما دفعه بعدی که یادم افتاد تو سالن تنهاییم فیلم تموم شده بود :)

زخم سهم تنمان بود نمی ترسیدیم
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 14
  • بازدید کننده امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 376
  • بازدید سال : 28479
  • بازدید کلی : 32379
  • کدهای اختصاصی